جمله \بچه ها هیچ وقت مقصر نیستند\ را به یاد بسپار
آدم عصبانی که من بودم همیشه در دادگاهی حضور داشتم که در آن حتماً یک نفر مقصر بود. همیشه حق داشتم که عصبانی باشم از خودم یا دیگری که مقصر بود. حالا دیگر همه چیز آرام شده و ذهن من بیهوده دنبال توبیخ این و آن نیست. اما یک چیزهایی هنوز گاهی وقتها یادم میرود اینجا مینویسم که یادم باشد و تمرین کنم که به آن پایبند بمانم.
بچهها هیچ وقت مقصر نیستند.
این جمله را کاش سالها پیش میدانستم همان موقع که بچه بودم تا وقتی هدف تیر سرزنش بزرگترها قرار میگرفتم، هیچ کدام از حرفها را باور نمیکردم و مصرانه خودم را تبرئه میکردم. اگر بلد بودم این همه سال به خودم سخت نمیگرفتم و اینهمه خودم را سر چیزهایی که من عاملش بودم یا نبودم سرزنش نمیکردم. و از همه مهمتر، دخترم را در هر واقعهای مرکز خطا نمیدیدم و همیشه حمایتش میکردم. یادم هست بارها در مواقع اتفاقات ناگوار مثل افتادن اولین جمله من این بوده که تقصیر خودته گوش ندادی حالا افتادی!! در واقع دادگاهی که در چند ثانیه مقصر را شناسایی و نتبیه میکرد و چه تنبیهی بدتر از اینکه خودت کردی حالا خودت تنهایی حلش کن.
من اما حالا با گذشتهام خداحافظی کردهام و گذشته برای من تنها یک خاطره است برای گم نشدن و شناختن راه درست. سعی میکنم یادم بماند در هر واقعهای دختر من اول از هر چیز به حمایت کامل من نیاز دارد. نه تنها دختر من بلکه همه نزدیکانم. دادگاه را تعطیل کردهام و جایش، در ِقلبم را برای حمایت باز کردهام. در موقع افتادن و شکستن و خطا فقط دست دخترم را میگیرم و دلداریش میدهم. بعد که حمایتم را ثابت کردم سعی میکنم کمکش کنم دوباره موقعیت قبلی تکرار نشود. بی اینکه اسم تقصیر رویش بگذارم.
حالا همهاش با خودم تکرار میکنم در هر موقعیتی باید در کنار دخترم باشم در جبهه او و در حمایت از او . یادش بدهم او هم خودش را دوست داشته باشد. یادش بدهم برای همه موقعیتهایی پیش میآید که اسمش شاید اشتباه باشد اما تقصیر نیست. تقصیر یعنی اشتباه عمدی با علم و از روی قصد. خیلی بد است که آدم عادت کند همیشه خودش و دیگران را مقصر بداند و حمایتش را از همه دریغ کند.